سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اعتماد: وزارتخانه آموزش و پرورش در ایران یکی از پرحاشیه ترین وزارتخانه های کشور است. گستردگی اداری، دربرگیری بیش از حد و گله همیشگی و بجای فرهنگیان از تنگی معیشت و قدر ندیدن از سوی بالادستی ها شاخصه های اصلی حاشیه سازی برای این مجموعه اند.

در گزارش زیر به بررسی اجمالی عملکرد 10 وزیری که از ابتدای انقلاب تاکنون بر این سمت تکیه زده اند، پرداخته و کم و کیف سیاستگذاری های آنها را در حد توان و اختیار رصد کرده ایم.

---

1- غلامحسین شکوهی (بهمن 1358- آبان 1357)؛ نخستین وزیر آموزش و پرورش ایران پس از انقلاب، جزء خوشنام ترین و کم حاشیه ترین مردان کابینه دولت مستعجل مهندس بازرگان بود. شکوهی بیش از آنکه دولتمردی سیاسی شناخته شود، مشهور به معلمی بود و هست. وزیر آموزش و پرورش دولت موقت چه بعد و چه قبل از وزارت همواره در موقعیت های مختلف سیاسی و اجتماعی، مشغول به تعلیم و تربیت بوده و مدت ها ریاست او بر دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران، بعد از وقایعی که برای دولت بازرگان پیش آمد، نشانه و گواهی از این میل و اشتغال بی حاشیه است. شکوهی در سال 1372 به علت ناراحتی ریوی و آلودگی هوای تهران به بیرجند، زادگاه خویش، بازگشت و با درجه استادی در دانشگاه بیرجند به فعالیت آموزشی و پژوهشی خویش ادامه داد تا اینکه پس از 57 سال تدریس، در سال 1379 با رتبه استادی بازنشسته شد، اما تدریس را رها نکرد و در دانشگاه های بیرجند و تربیت مدرس تهران تا سال 80 به تدریس ادامه داد. فعالیت های علمی شکوهی آنقدر قابل توجه بود که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، به رغم سابقه عضویتش در دولت موقت، در سال 1385 از او به عنوان چهره ماندگار رشته تعلیم و تربیت تقدیر کند. به فاصله یک سال بعد دانشگاه بیرجند هم برای او بزرگداشت برگزار کرد و از او به عنوان شخصیتی علمی تجلیل به عمل آورد. بیش از چند جلد کتاب با بیش از 20 تجدید چاپ و 60 مقاله در نشریات علمی داخلی و خارجی منتشر شده است. فعالیت او در کمتر از 10 ماه تصدی بر کرسی وزارت آموزش و پرورش، کوتاه تر از آن بود که برنامه خاصی برای اداره آموزش و پرورش دنبال شود. به این همه باید بی نظمی های سال های نخست انقلاب را هم اضافه کرد.

2و3- شهیدان محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر (1358 تا 1360)؛ تقدیر آن بود که دو وزیر بعدی آموزش و پرورش نیز مدت کوتاهی در این وزارتخانه وزارت کنند اما تقدیر بزرگ تری در انتظار این دو وزیر و نخست وزیر سال های نخست جمهوری اسلامی ایران بود. شهیدان رجایی و باهنر در حادثه انفجار دفتر نخست وزیری در سال 61 به شهادت رسیدند تا تجربه ریاست جمهوری و نخست وزیری آنها نیز به مانند وزارت شان تجربه یی کوتاه باشد؛ تجربه های کوتاه، اما پرخاطره و خوشایند که تا به امروز در اذهان مانده است. با این حال بیش از آنکه این دو شهید شهره به وزارت، نخست وزیری یا ریاست جمهوری باشند، معروف به ساده زیستی و اخلاق بودند، اگرچه نباید از برنامه هایی که داشتند و فرصت کافی برای پیاده کردن شان نیافتند، غافل شد. میرحسین موسوی نقل می کند وقتی به شهید باهنر پیشنهاد شد مسوولیت وزارت آموزش و پرورش را بپذیرد، برخی از اطرافیان گفتند شأن شهید باهنر که بعد از شهید بهشتی دبیرکل حزب جمهوری اسلامی هم بود، اجل از وزارت آموزش و پرورش است و باید وزارتخانه مهم تری به ایشان داده شود. اما خود او در پاسخ اطرافیانش گفت؛ پیش از انقلاب ما آرزو می کردیم یک مدرسه به ما بدهند تا اهداف دینی و فرهنگی خود را در کل جامعه پیاده کنیم، حالا چه پیش آمده که می گوییم وزارت آموزش و پرورش برای ما کم است. بنا بر اسناد منتشر شده در مرکز اسناد انقلاب اسلامی کل سابقه کفالت و وزارت شهید رجایی نیز فقط یک سال بود. شهید باهنر هم تا شهریور 60، به جز دوره کوتاه نخست وزیری، وزیر بود. دوره کوتاه وزارت این دو نیز با توجه به ناآرامی های سیاسی سال های اولیه انقلاب منجر به تغییر منسجم سازمان یافته و برنامه ریزی شده یی نشد اگرچه در این میان نباید از تاثیر فکری این دو در مجموعه آموزش و پرورش و کل دولت های بعد گذشت.

4- علی اکبر پرورش (1364 - 1360)؛ پس از آنکه شهید باهنر از سوی شهید رجایی به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شد و رای اعتماد گرفت، سکان هدایت آموزش و پرورش به دست علی اکبر پرورش داده شد تا به مدت چهار سال در دولت های شهید باهنر و میرحسین موسوی بر این وزارتخانه وزارت کند. او که مدتی هم قائم مقام حزب موتلفه اسلامی بود، ساماندهی آموزش و پرورش را در دستور کار خود قرار داد و تلاش کرد با آرام شدن اوضاع سیاسی که همزمان با شدت گرفتن جنگ تحمیلی بود، مجموعه آموزش و پرورش را دور از هیاهوی جنگ نگه دارد. اینکه پرورش تا چه حد در هدایت این وزارتخانه موفق بود، محل بحث است، اما نکته مهم در کارنامه وزارت پرورش آن بود که او برخلاف وزرای بعدی که با رای اعتماد متزلزل مسوولیت هدایت این وزارتخانه را برعهده گرفتند، با رای محکم تری نسبت به بقیه وزیر شد و کمتر از وزرای دیگر مشکلات ساختاری آموزش و پرورش دامنگیر او شد. رای منفی مجلس به پرورش هیچ گاه از 14 رای بیشتر نشد. مشکلات ساختاری آموزش و پرورش، کسری بودجه همیشگی این وزارتخانه، حجم عظیم نیروهای مرتبط و مواردی از این دست، هر یک برای ناکارآمد کردن مدیریت آموزش و پرورش کافی به نظر می رسند. اما وزارتخانه پرورش آرام تر از آن بود که این مشکلات به چشم بیایند. با این حال میرحسین موسوی ترجیح داد در کابینه دوم از او استفاده نکند و کس دیگری را در راس بزرگ ترین وزارتخانه دولتی از حیث نیروی انسانی قرار دهد. پرورش لیسانس ادبیات دانشگاه اصفهان بود که بعدها مدرک فوق لیسانس خود را در دانشسرای عالی تهران در رشته کارآموزی دبیری دریافت کرد.

5- سیدکاظم اکرمی (1368- 1364)؛ سیدکاظم اکرمی جایگزین پرورش در کابینه دوم موسوی بود. او که 32 رای منفی و 34 رای ممتنع در سبد رای اعتماد خود داشت، بعد از بهزاد نبوی و ابوالقاسم سرحدی زاده متزلزل ترین وزیر کابینه موسوی بود؛ کابینه پیشنهادی که البته به مانند دوره قبل، همه موفق به کسب اعتماد مجلس نشینان شدند. با این حال مقتضیات زمان که با توجه به طولانی شدن جنگ و همچنین پایین آمدن قیمت دلار کشور را در وضعیت ویژه یی قرار داده بود، آموزش و پرورش را هم متاثر از خود کرده بود. شاید دوره قبلی وزارت آموزش و پرورش هم با چنین مشکلاتی دست به گریبان بود، اما حجم مشکلات این بار بیش از گذشته روی شانه های دولت سنگینی می کرد. با این حال تقویت ساختاری وزارت آموزش در دستور کار اکرمی بود. بزرگ شدن مجموعه، جذب معلمان، کلنگ زنی ساخت مدارس و... از جمله اقداماتی بود که در دوره وزارت اکرمی جلوه بیشتری از سایر کارها داشت. تغییرات محتوایی خاصی، نه در ساختار و نه الگوهای آموزشی و پرورشی در دوره اکرمی مشاهده نشد. اما به هر حال با شدت گرفتن حملات موشکی عراق در سال های پایانی جنگ، تعطیلی سراسری مدارس یکی از بزرگ ترین بحران های آموزش و پرورش را در طول تاریخش رقم زد. اما تدبیر دولت با جایگزینی امکان آموزش از راه دور و از طریق تلویزیون، آموزش و پرورش ایران را از تعطیلی یک ساله نجات داد و سبب شد به هر شکلی شده روند آموزش عمومی کشور در سال های میانی و پایانی دهه 60 بدون وقفه ادامه یابد. او فارغ التحصیل دیپلم ادبی دارالفنون، لیسانس روانشناسی دانشسرای عالی تهران و فوق لیسانس مشاوره است. ضمن آنکه مدتی هم به تحصیلات حوزوی مشغول بوده است.

6- محمدعلی نجفی (1376 - 1368)؛ طولانی ترین دوره وزارت آموزش و پرورش تا به امروز متعلق به محمدعلی نجفی است. در وزارتخانه یی که تنها چهار وزیر از 10 وزیرش موفق به اتمام دوره چهارساله شده اند، نجفی هشت سال وزیر آموزش و پرورش بود و توانست در طول این هشت سال برخی تغییرات ساختاری و محتوایی را در بدنه این وزارتخانه تزریق کند. نجفی از یک سو تلاش کرد با تاسیس مدارس غیرانتفاعی بخشی از حجم ساختار بزرگ و کم تحرک آموزش و پرورش بکاهد و با واگذاری امور اجرایی به مدارس، آموزش و پرورش را کوچک تر کند. از سوی دیگر نجفی با تغییر الگوی قدیمی آموزشی از نظام قدیم به نظام جدید تلاش کرد آموزش عمومی و آمادگی برای آموزش عالی را به دو بخش مجزای از هم تبدیل کند. با این حال برخی مقاومت های محافظه کارانه باعث شد روند اصلاحات در آموزش و پرورش کندتر از آنچه در ذهن او بود، پیگیری شود. تسهیل روند گزینش های آموزش و پرورش که سال ها جزء سختگیرانه ترین گزینش های دولتی در ایران بود، از دیگر اقدامات نجفی بود. او تلاش کرد با سخت کردن شرایط انتقال و استخدام معلمان، با استفاده از معیارهای تحصیلات عالی، بدنه آموزش و پرورش را اصلاح، تقویت و مدیریت کند. نجفی که رتبه اول دانشگاه شریف در ایران بود، بعدها مدرک دکترای خود را در رشته ریاضی از دانشگاه MIT دریافت کرد تا با پشتوانه علمی و تجربه مدیریتی خود آموزش و پرورش ایران را متحول کند. حضور موفق نجفی در راس سازمان مدیریت و برنامه ریزی دولت خاتمی، بعدها مهر تاییدی بر توانایی های مدیریتی او بود؛ توانایی هایی که شاید اگر ساختار آموزش و پرورش در ایران اینقدر صلب و بزرگ و پیچیده نمی بود، می توانست منشاء تحولات اساسی در نظام آموزشی ایران شود.

7-حسین مظفر (1380-1376)؛ حسین مظفر یکی از عجیب ترین انتخاب های خاتمی در دوره اول ریاست جمهوری بود. با توجه به شروع روند اصلاحات ساختاری و محتوایی آموزش و پرورش در دوره نجفی، پیش بینی می شد رئیس جمهور اصلاحات، وزیر قدرتمندتری را برای تصدی وزارت آموزش و پرورش به مجلس معرفی کند. اما به هر حال با توجه به آرایش سیاسی مجلس پنجم و فضای سیاسی آن روز، خاتمی ترجیح داد دست به انتخابی محافظه کارانه بزند و حسین مظفر را به عنوان وزیر به مجلس پنجم که در اختیار راست گرایان بود، معرفی کند. مظفر به جز اعمال برخی تغییرات جزیی در الگوی آموزشی نظام جدید که برای کاهش فشارهای اطراف صورت می گرفت، عملاً خط خاصی را در آموزش و پرورش پی نگرفت. در واقع او ترجیح داد به جای آنکه در راستای جهت برنامه یی که در دوره های قبل برای اصلاح و تقویت ساختار آموزش و پرورش پیش بینی شده بود، حرکت کند، وزارت آموزش و پرورش را در این چهار سال آرام نگه دارد و از تاثیر گرفتن از شرایط بحرانی روز بر حذر دارد. در دولتی که هر 9 روز با یک بحران مواجه بود، وزارت آموزش و پرورش مظفر هیچ روزی با بحران مواجه نشد. به زعم بسیاری از کارشناسان مسائل آموزشی دوره وزارت مظفر یکی از خنثی ترین دوره های وزارت آموزش و پرورش بعد از انقلاب اسلامی ایران بود. با این حال نباید غافل از آن بود که زمزمه های مشکلات آموزش و پرورش که بعدها گریبان وزرای بعدی را گرفت، از همان دوران آغاز شد؛ مشکلاتی که پیشتر پیش بینی شده بود با اصلاحات ساختاری از دامنه آنها کاسته شود. مظفر پس از خروج از آموزش و پرورش به حزب آبادگران پیوست؛ حزبی که با پیروزی در دور دوم شوراهای اسلامی شهر و روستا، زمینه ساز بروز تحولات گسترده سیاسی در سال های آینده شد.

8- مرتضی حاجی (1384-1380)؛ قرعه وزارت در دولت دوم خاتمی به نام مرتضی حاجی افتاد؛ مردی که بیش از آنچه سابقه یی در آموزش و پرورش داشته باشد، چهره یی سیاسی بود. حاجی که پیشتر سابقه استانداری مازندران، قائم مقامی وزیر صنایع سنگین، معاونت وزیر ارشاد، مدیرعاملی روزنامه همشهری و همچنین وزارت تعاون را در کارنامه خود داشت، سکان آموزش و پرورش را در دست گرفت تا دوباره اصلاح و تقویت ساختار آموزش و پرورش را در دست بگیرد. حاجی از یک سو تلاش کرد با تسهیل واگذاری اداره امور مدارس از آموزش و پرورش به خود معلمان، ساختار این وزارتخانه را کوچک کند و از سوی دیگر تلاش کرد با حذف معاونت پرورشی از این وزارتخانه اصلاحات ساختاری را پی بگیرد. اما همین اصلاحات پاشنه آشیل او شد و او و مدیرانش را درگیر حاشیه های بسیاری کرد. اختلاف نظر سیاسی دولت با جریان مقابل که در دوره هفتم اکثریت مجلس را به دست گرفته بودند، مشکلات زیادی را برای روند اصلاحات در آموزش و پرورش به وجود آورد. رکورد مخالفت ها با وزارت او، در میان وزرای سابق و سایر وزرای کابینه دولت خاتمی، قابل توجه بود. بالا بردن حجم مطالبات معلمان که از سوی مجلس نیز به آن دامن زده می شد، عملاً او را در موقعیت پیچیده یی قرار می داد. حاجی چندین بار تا مرز استیضاح هم پیش رفت، اما توضیحات قانع کننده درباره اصلاحاتش هر بار او را از خطر کسب رای عدم اعتماد مجلس نجات داد. او مجموعاً با ایستادگی در مقابل مخالفان، موفق شد از تن دادن به برخی خواسته ها نظیر جابه جایی مدیران سر باز زند. برخی نمایندگان بانفوذ اصولگرای مجلس از مخالفان سرسخت حاجی بودند که تا روز آخر فعالیت حاجی در آموزش و پرورش تیغ استیضاح را بالای سر او نگه داشتند.

9- محمود فرشیدی (1386- 1384)؛ دوره وزارت فرشیدی یکی از جنجالی ترین و پرحاشیه ترین دوره ها در تاریخ آموزش و پرورش بود. از یک سو بالا گرفتن اعتراض معلمان که منجر به اعتصاب و تحصن عمومی در سال 85 شد، فرشیدی را در موقعیت پیچیده یی گذاشت و از سوی دیگر حواشی اقدامات عجیبی چون طرح سوالات توهین آمیز نسبت به پیامبر اسلام در یکی از آزمون های این وزارتخانه انتقادات زیادی را علیه او برانگیخت. به این ترتیب نه معلمان که اعتراض آنها با عکس العمل شدید انتظامی دولت مواجه شده بود، خاطره خوشی از وزارت فرشیدی دارند، نه همفکران او که در پی طراحی سوالات موهن گرفتار انتقادات گسترده شده بودند. فرشیدی اما در مدیریت خود، جز توقف اصلاحات ساختاری که در دوره قبلی با جدیت دنبال شده بود، عملاً دست به کار تازه یی نزد. او با احیای معاونت پرورشی از یک سو و توقف روند مشارکت بخش های غیردولتی در اداره مدارس از سوی دیگر، ترمز اصلاحات در آموزش و پرورش را کشید تا به مانند سایر همکاران خود در دولت نهم، متوقف کننده روند حرکت نظام مند برنامه ریزی شده در برنامه ها و سندهای کلان کشور باشد. فرشیدی یک بار تا مرز استیضاح پیش رفت اما توانست با کمک محمود احمدی نژاد، از استیضاحی که نه به خاطر نحوه مدیریت او، بلکه به خاطر حواشی صورت گرفته بود، جان سالم به در ببرد. اما تقدیر بر ادامه کار او تا پایان عمر دولت نهم نبود. فرشیدی به فاصله کوتاهی پس از استیضاح از سوی محمود احمدی نژاد برکنار شد تا فرمان وزارتخانه را به فرد دیگری که امین رئیس جمهوری شناخته می شد، بسپرد. گمانه های زیادی درباره برکناری فرشیدی مطرح شد، اما هرگز مشخص نشد به چه دلیلی احمدی نژاد به یکباره تصمیم گرفت او را از قطار پرسرعت دولت نهم پیاده کند.

10- علیرضا علی احمدی جشفقانی (1386- تاکنون)؛ بعد از برکناری فرشیدی، مسوولیت وزارتخانه که چند وقتی بی وزیر مانده بود، به علیرضا علی احمدی سپرده شد؛ فردی که گفته می شد نزدیکی فکری و انتسابی به محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری دارد. احمدی نژاد علی احمدی را از دانشگاه پیام نور فراخواند تا او را به عنوان گزینه پیشنهادی وزارت به مجلس معرفی کند؛ گزینه یی که پیشتر هم برای تصدی مسوولیت وزارتخانه های دیگر معرفی شده بود، اما موفق به کسب رای اعتماد نشده بود، این بار موافقت مجلس را با وزارت خود بر آموزش و پرورش کسب کرد، تا بر کرسی دهمین وزیر آموزش و پرورش بعد از انقلاب تکیه زند. هم دانشگاهی احمدی نژاد اما برخلاف تصور ترجیح داد به جای اینکه وزیری خنثی چون مظفر یا جنجالی و حاشیه ساز چون فرشیدی باشد، روند اصلاح را پیش بگیرد اما اصلاحی که تفاوت های اساسی با اصلاح پیشینیان داشت. او از یک سو از جداسازی کتب درسی و دختران و پسران و ساخت اندرونی در مدارس دخترانه سخن می گفت، از سوی دیگر مقابل فشارها برای استخدام حق التدریسی ها به بهانه جلوگیری از بزرگ شدن ساختار جلوگیری می کرد. دوره کوتاه وزارت او تا به امروز همواره با چاشنی جدل ها و درگیری های سیاسی و غیرسیاسی با مجلس همراه بوده است. مقاومت او برای اجرای قانون حذف کنکور یکی از اقدامات اساسی او در مقابل مجلس بود که حتی او را چندین بار تا مرز استیضاح پیش برده است. اما با توجه به شرایط دولت نهم - پر شدن ظرفیت تغییرات - اقدامات مجلس علیه علی احمدی محدود به مصاحبه های انتقادی نمایندگان مانده است و به رغم مخالفت های جدی که هر وزیری را از انتفاع وزارت ساقط می کند، او را همچنان در پست وزارت نگه داشته است. با این حال هنوز معلوم نیست علی احمدی بار دیگر از سوی احمدی نژاد برای تصدی وزارت آموزش و پرورش معرفی می شود یا نه. همان طور که نمی توان پیش بینی کرد مجلس آیا دوباره رای اعتماد به او خواهد داد یا خیر.






تاریخ : چهارشنبه 94/2/30 | 10:55 عصر | نویسنده : هادی جباری | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • مقاله سهران